منتشر شده در شمارهی 13 ماهنامه اندیشه پویا
به بالای کوه که رسیدی، همچنان بالا برو (1)
نگاهی به رمان «ولگردهای دارما»
داوود آتش بیک
1- اولین بار جک کروآک عبارت «نسل بیت» را در وصف گروهی از هنرمندان زیرزمینی نیویورک به کار برد. جوانانی خسته و دلزده که سبک زندگی پس از جنگ جهانی دوم را رخوتآلود میدانستند و دقیقا به همین خاطر پا در راهی متفاوت و نامتعارف گذاشتند. آنها نتنها در سبک زندگی که در ساختارهای ادبی و هنری خود قالبها را شکستند و طرحهای از پیش موجود را به پرسش گرفتند؛ تمامی سنتها، اعم از سنتهای فرهنگی و اجتماعی را کنار گذاشتند تا به ذات «زندگی» دست پیدا کنند. بیاغراق میتوان گفت فرهنگ طبقهی متوسط آمریکا (و تا اندازهای اروپای غربی) در نیمهی دوم قرن بیستم متاثر از آنها بود. ویلیام باروز، آلن گینزبرگ و جک کروآک از مطرحترین چهرههای این جنبش بودند. آنها در ابتدا میخواستند صرفا رخوت را از ادبیات آمریکا بزدایند. ولی در نهایت توانستند نفسی تازه به کلیت فضای فرهنگی و اجتماعی آن دوران بدمند. زمانهای که متاثر از جنگ سرد و مککارتیسم، در ترس و افسردگی فرو رفته بود. ویلیام باروز تکنیک تازهای را با خود به ادبیات آورد و عنوانش را «کاتآپ» گذاشت. او متاثر از آرائ براین جیسین، پیشنهاد کرد نویسنده بیآنکه طرحی از پیش تعیین شده داشته باشد، بنویسد. ملغمهای از نوشتار ارادی و غیرارادی؛ قیچی را دستش بگیرد و نوشتار پیش رویش را قطعه قطعه کند و از نو تدوین کند. به زعم باروز، هر نوشتاری کاتآپ است. مخلوطیست از خواندهها، شنیدهها و ناخواسته شنیدهها. مگر غیر از این است که اغلب بهترین آثار هنری ناخواسته و تصادفی خلق شدهاند؟ او دقیقا با همین ایده، علاوه بر شعر، فیلمهایی هم ساخت و تدوین کرد(2). آلن گینزبرگ متاثر از والت ویتمن زبان شعر را زیر و رو کرد و اثری ارائه کرد که تنها شعر نبود، موسیقی بود، آوازخوانی، رجزخوانی بود؛ اجرای آن ارزشی مجزا پیدا کرد. رضا براهنی در وصف اشعار نسل بیتیها و به خصوص گینزبرگ نوشت: « تمام روح و تن آدمي را موقع ارايه دادن به حركت در ميآورد.»(3)کروآک با رمانهایش نوشتار خودبهخودی را به عالم ادبیات پیشنهاد کرد، که به بیان مترجم این رمان، فرید قدمی، شبیه به بداهه نوازی جَز است، پرشور و برانگیزاننده. نوشتاری که به زعم کروآک شبیه به تعریف کردن قصه در کافههاست. شبیه به نقل شفاهی اتفاقهایی کاملا واقعی. در این شکل از نوشتار نویسنده نمیتواند حتا یک کلمه از آنچه که پیشتر نوشته را تغییر دهد. چرا که وقتی کسی حرفی زده دیگر نمیتواند بگردد و عوضش کند. همچنین، خبری از طرح و توطئه، قصهای از پیش آماده، قهرمان، کلان روایت، پیرنگ و تمامی عناصری که در ادبیات داستانی مطرح میشود، نیست. شخصیتهای رمانهای کروآک، دوستان او هستند. حاشیهنشینهایی که همچون او از آنچه زندگی مینامند سرخورده و خستهاند. پس دست از عادتها و تعارفها شستهاند و پا به خیابانها و جادهها گذاشتهاند. .
2- «ولگردهای دارما» که با ترجمه روان فرید قدمی به تازگی منتشر شده، همچون دیگر آثار کروآک اتوبیوگرافیک است و به شیوهی خودبهخودی نوشته شده. این رمان شرح سفر، کوهنوردی، مفتسواری، مراقبه و مکاشفه و مهمانیهاییست که کروآک در آن دوران تجربه کرده. کروآک در این رمان، همچون دیگر آثارش فصلهای زیادی را به آنچه که بر دوستانش رفته اختصاص داده. مثلا فصلی درخشان از رمان به شعرخوانی گینزبرگ در سیکس گالری سنفرانسیسکو میپردازد. یا در فصلی دیگر خودکشی ناتالی جکسون روایت میشود. همچنین گری اسنایدر، یکی از دوستان نزدیک کروآک از اصلیترین شخصیتهای رمان است. اگرچه همین اتوبیوگرافیک و خودبهخودی بودن «ولگردهای دارما» باعث شد تا دوستان او نسبت به آن بعضا واکنشهای منفی نشان دهند. مثلا اسنایدر در نامهای که به یکی از دوستانش در رابطه با این رمان نوشت، گفت:«کاش کروآک برای نوشتن دیالوگها، و خیلی چیزهای دیگر، زحمت بیشتری میکشید.»(4). یا مثلا گینزبرگ، فصل مربوط به خودکشی ناتالی جکسون را دور از واقعیت میدانست. شاید بتوان گفت ذن و بودیسم از اصلیترین مفاهیم این رمان است. جک کروآک که نام خودش را در این رمان ری(ریموند) گذاشته، به لحاظ ذهنی به شدت با تفکر شرقی درگیر است و گاه به نقادی آن میپردازد. ایدهی بازگشت به طبیعت و به تبع آن جنگلنوردی و کوهنوردیهای شخصیتهای این رمان هم متاثر از همین نگاه است. در واقع دوستی کروآک با گری اسنایدر پایههای این رمان را بنا نهاده. گری اسنایدر کروآک را با بودیسم و عرفان شرقی آشنا میکند و او را همراه با خود به کوه و جنگل میکشاند. فصلهای درخشانی از «ولگردهای دارما» به سفر و کوهنوردی کروآک و اسنایدر اختصاص دارد. سفری به منظور کشف معنای زندگی، هستی و خود. طبیعت و سرمای ویرانکنندهی قلهی کوه، بقدری ملموس، زنده و درخشان توصیف شده که خواننده خودش را میتواند در آنجا ببیند و «سفر» را احساس کند. و شاید به خاطر همین قدرت کروآک در نوشتار بود که بعد از انتشار «ولگردهای دارما» جوانان آمریکایی کولهپشتیهایشان را روی دوش انداختند و راهی کوهها و جنگلها شدند. در واقع، «ولگردهای دارما» زیستنی متفاوت را به مخاطبانش پیشنهاد میکند. از جوانهای دلمرده و افسرده میخواهد تا با تغییر سبک زندگیشان، با کنار گذاشتن زندگی به سبک «هشت ساعت کار»، نوعی مقاومت عاری از خشونت را آغاز کنند. و «ولگردهای دارما» نمایش همین پیشنهاد است. امکان طور دیگر زیستن را شرح میدهد، مطرح میکند.
3- ژیل دلوز، موتور ماشین ادبی کروآک را «عشق و سفر» نامید و از رمانهای او با عنوان زیباترین عاشقانههای تاریخ یاد میکرد. میتوان گفت «ولگردهای دارما» اثریست در ستایش رهایی و عشق به سفر. اثری که در خوانندهاش میل به سفر، تجربهگرایی و استقبال از حادثه و تصادف را بر میانگیزاند. کروآک هم که بعد از شهرتش دیگر نمیتوانست به سیاق گذشته سفر کند، به ناچار منزوی و گوشهنشین شد و در سن 47 سالگی در گذشت. طراوت و تازگی «ولگردهای دارما» نشان میدهد اهمیت زندگی، دستکم برای کروآک در سفر خلاصه میشد. و مرگ او درست پس از خانهنشینیاش موئد همین مطلب است.
1) این تیتر، از متن کتاب «ولگردهای دارما» انتخاب شده.
2) Burroughs, William(1962). The Cut-Up Method Of Brion Gysin. Totem press.
3) رضا براهني ، شعرهاي زندان، تهران 1358، امير كبير، صفحه 40.
4) Suiter, John (2002). Poets on the Peaks. Counterpoint. p. 240




