این یادداشت در شماره بهاری تجربه به چاپ رسیده
خاطره بازی
داوود آتشبیک
نگاهی به آلبوم خانوادگی نوشتهی مجتبا پورمحسن
رمان آلبوم خانوادگی نوشتهی مجتبا پورمحسن
بیانگر سرگذشت خانوادهایست از طبقهی متوسط شهری که در سالهای دههی شصت روزگار
میگذرانند. همانطور که از عنوان رمان بر میآید، هر فصل از این رمان بیانگر عکسیست
که نوشته میشود؛ تک پسر خانواده که همان راویست در گفتوگو با شخصی که تا به
انتهای رمان ناشناخته باقی میماند اعضای خانوادهاش را با توجه به عکسها معرفی
میکند که شامل مادریست روانپریش، پدری جوشکار و خانواده دوست، دو خواهر نهچندان
خوشبخت و خود راوی. گذشته از مرور عکسها و معرفی آدمهای توی قابها، به مرور
خاطرات، موقعیتها، رفتارها و روابط خانوادگی هم میپردازد و از خلال آن سعی میکند
زندگی در شهرستان را و اوضاع اجتماعی دههی شصت را بازسازی کند.
استراتژی و چینش عکسها ترتیب زمانی مشخصی ندارد و تاریخ مدام پس و پیش میشود.
انگار توی این آلبوم خانوادگی به صورت کاملا اتفاقی عکسها چیده شدهاند و به طبع
آن روایت داستانی هم سیر خطی ندارد. برای مثال، فصل آخر رمان مربوط به عکسیست از
جشن تولد نه سالگی راوی. در حالی که فصلهایی از سالهای قبل و بعد از نه سالگی
راوی هم توی این رمان هست. بنابراین هر فصل از این رمان تقریبا بیارتباط با فصل
قبلی و بعدی خود قرار میگیرد. رمان آلبوم خانوادگی ماجرایی واحد با تنهای قطور
ندارد، بلکه مجموعهایست از خرده روایتها. پر است از داستانهای فرعی که همگی آنها
در کنار هم، یک کل واحد را تشکیل میدهند. و در واقع نویسنده و راوی به هیچعنوان
سعی نمیکنند بین حوادث رمان ربطی بیابند و هر موقعیت را مجزا از موقعیت داستانی
دیگر روایت میکنند.
فصلهایی از رمان ماجرای علاقهی راوییست به دختری به نام ستاره. و این تقریبا
تنها اتفاقیست که ردش در فصلهای بعدی و البته آیندهی راوی پیدا میشود. وگرنه،
برای مثال، اتفاقاتی که در روزهای اول دبستان برای راوی میافتد، یا حتا فوت پدرش،
روانپریشی مادرش، شکستهای عشقی خواهرش هیچکدام تاثیری آشکار بر سرنوشت راوی ندارند.
پورمحسن در این رمان ماجرای زندگی خانوادهای را روایت میکند که به واسطهی دوستیها
و روابطشان پایاشان به زندگی دیگر طبقههای اجتماعی هم باز میشود و نویسنده با
این تمهید سعی میکند احساسی را که ثروتمندان و فقرا در دل فرزندان قشر متوسط شکل
دادهاند را بازسازی کند. آلبوم خانوادگی به روایت خاطرههایی از دههی شصت میپردازد
که برای خود کسانی که در این دوره زیستهاند به شدت آشنا و نزدیک به نظر میرسد. و
کسانی که در سالهای بعدی به دنیا آمدهاند را میتواند با زندگی در آن دوره بیشتر
آشنا کند؛ سختیها و ترسهای سالهای جنگ، تب فیلمهای هندی، تلاش دخترها برای
رفتن به دانشگاه، تلویزیون کمدی، حمام کردن در حیاط و...
اگر بپذیریم که رمانهایی هم هستند که سعی میکنند از شانههای شاهکارهای گذشتگان
کمک بگیرند و بالا بروند، که شاید بتوانند به کمک ایدههای ناب آن آثار دستآوردهای
تازهای داشته باشند و به حوزههای ناشناختهای سرک بکشند؛ رمان آلبوم خانوادگی
مجتبا پورمحسن بدون شک از شانههای شب یک، شب دو بهمن فرسی کمک میگیرد. با این
تفاوت که در شب یک، شب دو، پیوندی ناگسستنی میان تمام خرده روایتها وجود دارد ولی
در آلبوم خانوادگی، انگار صرفا تاکید بر خاطره بازی و احضار روح دههی شصت مد نظر
بوده و نه بیشتر.
نخستین گام پورمحسن در دنیای رمان نویسی، با بهار 63 برداشته شد که آن هم اتفاقا
به روایت زندگی طبقهی متوسط شهری میپرداخت. آلبوم خانوادگی هم درست مثل بهار 63 اثرییست
که به خوبی میتوان در آن علاقهی یک نویسندهی جوان به روایت زندگی طبقهی متوسط برآمده از دههی شصت را دید.