احتمالا گمشده ام

رمان احتمالا گم شده ام سارا سالار با به شک انداختن خواننده تمام می شود. خود سالار در مصاحبه با فرهیختگان گفته هدفش همین به شک انداختن خواننده است. این که خواننده بالاخره نفهمد گندم خود راویست یا که نه.

ما در دو حالت به شک می افتیم :

1- هر دو طرف دعوی دلایل لازم و کافی داشته باشند.

2- هر دو طرف استدلال کاملی برای اثبات ادعایشان نداشته باشند.

آن چه در رمان احتمالا گم شده ام می بینیم دومی است. یعنی چه آن ها که فکر می کنند گندم راوی ست و چه آن هایی که چنین نظری ندارند، نمی توانند حرفشان را به کرسی بنشانند. گیر می کنند، لنگ می زنند.
این نوع شک در نهایت منجر به نا امیدی هر دو گروه نسبت به اصل قضیه می شود و اثر را از درخشش اولیه می اندازد.

ارزیابی ایرانی

برگزیدگان هر سه جایزه بخش خصوصی کتاب مشخص شده اند اما سوالی برای من پیش آمده: چرا هیچ ربطی ندارند به هم؟
سال گذشته مونالیزای منتشر و نگران نباش در بخش رمان و برف و سمفونی ابری در بخش مجموعه داستان یکه تاز جوایز بخش خصوصی بودند. منطقی هم بود. گرچه تفاوت هایی بین آن ها دیده می شد اما اشتراکات حداقلی وجود داشت. اما امسال هرکدام از این جایزه ها تفاوتی بنیادی با دیگری داشتند. چرا؟
مثلا زمان بهار 63 که جایزه ی بهترین رمان منتقدان مطبوعات را گرفته در هیچکدام از جایزه های دیگر به این جایزه نزدیک هم نشده.
بحث سلیقه است ؟ مگر غیر از این است که تا حد ممکن نباید نظرات شخصی را دخیل کرد؟
اشتباه نشود. بحث من اصلا سر رمان بهار 63 نیست. اتفاقا تا قبل از اعلام کاندیدا ی منتقدان مطبوعات سوالی که برای من پیش آمده بود این بود که چرا به این رمان توجه نمی شود ؟ بی شک از هر نظر جز بهترین های امسال است. اما چرا جایش انقدر خالی بود؟ چرا هرکدام از این جایزه ها کتاب های خاصی را برگزیده اند که کمترین ربط را به دیگری دارد؟

پ.ن :به مجتبی پورمحسن و مهدی ربی تبریک می گویم.