کلک همه ی احمق ها کنده است.

بعضی چیزها گاهی برای آدم بزرگ می شود. بعد هم خراب می شود سر آدم. اساسا نباید گذاشت چیزها برای آدم مهم و حیاتی شوند. اگر نه کار آدم یک سره است.

بد خوب  زشت

بد- یک جایی بالاخره به این نتیجه می رسی که خوشبختی اتفاقا چیز خیلی مهمی نیست. چرا که معمولا چند ثانیه و یا حداکثر چند دقیقه بیشتر به درازا نمی کشد. مثل آدمی که بداند تمام دست و پا زدن هاش تا هفتاد سال دیگر هم قرار نیست حالش را بهتر از حال کند و باید تمام زورش را بزند تا دست کم بدتر از الان نشود.
یک جایی توی سریال شیلد بعد از این که به ناحق یک مسلمانی به قتل می رسد یکی از پلیس ها به پلیس دیگر می گوید : چرا کسی ناراحت نیست ؟ اگر مسلمون نبود باز هم همه انقدر بی اهمیت بودند ؟
سوالی که برای من پیش آمده این روزها این است که آیا تمام این نتیجه گیری هایی که شخصا به دستشان آورده ام بسته به شرایط زیستی منند ؟ آیا اگر ایرانی مسلمان نبودم باز هم اوضاع روحیم این بود؟ 

خوب- خوب بودن یعنی خود بودن. یعنی ایستادن بر سر شخصیت خود. و کتمان نکردن وجود خود. این نظر من است و شهروند امروز تنها چیز خوب این روزهاست.

زشت- آدم هایی که دور و ورم می بینم به دو چیز افتخار می کنند و دائم توی جمع دادش می زنند. روابط عجیب و غریب ج.ن.س.ی ، داشتن حیوان خانگی. این خوب نیست. نوعی خودنمایی است. البته خودنمایی ساده ترین و خوشبینانه ترین برداشت است.