هشتاد و نه ل ع ن ت ی



 آن گوشه ی دنج سمت چپ را تمام که می کنم دست می اندازم پدرو پارامو را ور می دارم. میانه های راه خسته می شوم از کتابی که بار دوم است می خوانم. می اندازمش روی تاریخ ایران زرین کوب و یکی دو ساعتی لابه لای ورقه های درمان آنتی بیوتیکی سپسیس می چرخم شاید چیزی دستگیرم شود و گه گاه نگاهی می اندازم به ساعت که به سال نود مدام نزدیک تر می شود و احساس می کنم چقدر زود گذشته 89 لعنتی.
89 قطعا از 88 سال بهتری بود اما نه آن قدر که بشود رویش حساب باز کرد یا حتا راجع به اتفاقات خوبش حرف زد. اصلا اتفاق خوبش همین است که یک سال دیگر گذشت و هنوز خیلی از ما هستیم. زنده ایم. کنار همیم و امیدواریم. جز این خبر خوبی نیست. هست؟ من که سراغ ندارم.
وبلاگ مخفی ام را که زدند خورد خاکشیر کردند بی جا و مکان شدم. بی خانمان. حالا مجبورم این جا بنویسم بیشتر. روزی که این جا را راه می انداختم نیت کردم جز در رابطه با فرهنگ و هنر ننویسم اما حالا که جای دیگری ندارم مجبورم همین جا بنویسم. از همین چرت و پرت هایی که الان مشغول خواندنش هستید.
همین دیگر.
امیدوارم سال نود سال خوبی باشد.
برای همه ی ما.

ببینیم کسانی را که دلتنگشان شده ایم. نه از راه دور و مدیا و این حرف ها. از نزدیک. رودر رو. بنشینیم حرف بزنیم ببینیم چقدر دل هایمان به هم نزدیک است. یا می توان نزدیکشان کرد.


I'm tired of talking to an empty space
Of silences keeping me awake



بهترین های وبلاگی

به شک می افتم که انتخابم عادلانه است؟ بعد یادم می آید انتخاب بهترین های سال بیشتر سلیقه ای است. پس عذر می خواهم از تمام کتاب های خوبی که در لیست من جایی ندارند و این ربطی ندارد به ضعیف تر بودنشان یا هرچیز دیگر(  بهار 63. برو ولگردی کن رفیق. کتاب بی نام اعترافات.شاخ. یوسف آباد و ... )

شب ممکن ( محمد حسن شهسواری )
پرتره ی مرد ناتمام ( امیر حسین یزدان بد )
پرسه زیر درختان تاغ ( علی چنگیزی )

پرتره را کنار برو ولگردی کن که می گذارم به جمع بندی جالبی می رسم؛ داستان های مهدی ربی داستان ترند! بعضی از داستان های پرتره بیشتر مقاله ای اجتماعی در نقد قشری از جامعه است که نویسنده فکر می کند فراموش شده اند.شخصیت هایی که بیشتر از گرفتن رنگ و بوی داستان، تنه به تنه مقاله می زنند.
این ها را گفتم تا برسم به این جا که آن چه در داستان های ما به زعم من جای خالیش حس می شود ساختار است. و این همان چیزیست که من در انتخابم سخت لحاظ کرده ام!