بریدن سر با ارهی چوب بری
به هر حال، هر انسانی، یکجوری است دیگر. ممکن است جورشان جوری باشد که با جور ما جور نشود!!! میشود ولشان کرد به امان خدا، یا از دستشان خسته شد. ولی نمیشود بهشان ایراد گرفت که چرا شما جور بدی هستید! خب احتمالا از نظر آنها هم من جور بدی هستم!
ولی راستش را بخواهید، برای اولین بار در تمام طول زندگیم، فکر میکنم از دست آدمی گلهمندم. فکر میکنم، به عمد و با آگاهی کامل در حقم جفا کرده. جفایی که حق من نبوده. جفایی که میتوانسته نکند. مثل این است که یکی بتواند با پنبه سرتان را ببرد، ولی با ارهی چوببری سرتان را ببرد. خب، از دست کسی که سرم را با پنبه بریده باشد هیچوقت ناراحت نمیشوم. چون فکر میکنم، به هزار و یک دلیل منافعش در بریدن سر من بوده. قابل درک است؛ آدمیزاد باید دنبال منافع شخصیش باشد در نهایت. ولی اینکه ارهی چوببری بردارد برای بریدن سر آدم، یعنی که میخواهد زجر کشت کند. یعنی دیگر برایش منافع شخصی و ... مهم نیست. برایش به گا رفتن تو مهم است. همین و نه هیچچیز دیگری...
برای اولین بار در تمام زندگیم با همچین آدمی سر و کار داشتهام.