اهمیت مکان و زمان
ج: مفاهیمی مثل وطن پرستی و عشق به خاک و ... امروزه اهمیت خودشان را از دست داده اند. علاوه بر تاثیر جهانی سازی(به جای جهانی شدن) و غرق و حل شدن خرده فرهنگ ها در اقیانوس رسانه های غربی، زمینی شدن تفکر انسان و تقدس زدایی هم تاثیر مهمی بر روند تغییر نگرش به زادبوم داشته اند.
اما مساله ای که باز هم ما را وادار می کند که اقلیمی نویسی را فراموش نکنیم اهمیت جای-گاه ( جای : مکان . گاه : زمان ) در بین عناصر داستانی است. نمی خواهم وارد بحث اهمیت جای-گاه بشوم. اما کافی است که آثار بزرگ ادبیات ایران و جهان را زیر و رو کنیم تا کاملا متوجه شویم، همانقدر به مکان توجه شده که به تک تک شخصیت ها. بوف کور و عزاداران بیل در بین آثار خودمان. خشم و هیاهو و پدروپارامو و صدسال تنهایی و گتسبی بزرگ و...
دقیق تر که می شوم می بینم هرجا که رمان یا داستانی جایگاهش را فراموش کرده یا از کنارش بی اهمیت رد شده، درست مثل صندلی زیبایی که فقط سه پا داشته باشد، لنگیده.
منظور من از ادبیات اقلیمی قطعا ادبیات روستایی یا حتی سیاسی نیست. باید مکان داستان صاحب هویت باشد. و چه بهتر جایگاهی خلق کنیم که تسلط کاملی به تاریکی هاش داشته باشیم.