یکی از غریب‌ترین و دور از انتظار‌ترین تجربه‌های کاری این چند وقته، صحبت در رابطه با مسائل جنسی است؛ به محضی که می‌فهمند دکتری، زن‌های مذهبی که حجاب کاملا صدا و سیمایی دارند، سوال‌ها را خیلی رک‌ و با کلمه‌هایی لخت و صریح می‌پرسند. در عوض، آدم‌هایی که به نظر می‌رسد از طبقات مدرن شهری باشند، فرقی هم نمی‌کند که زن باشند یا مرد، کلی سرخ و سفید می‌شوند و آخرش هم در پرده منظورشان را می‌رسانند. دست‌ها را تکان تکان می‌دهند(‌ که نشان‌دهنده‌ی شرم و اضطرابشان است. ) و در چشم‌های من حتا برای ثانیه‌ای مکث نمی‌کنند. در صورتی که سنتی‌ها، گاهی حتا با کت شلوار مخصوص خادمی حرم، می‌آیند و بلند و شمرده شمرده ناراحتی‌شان را می‌گویند. همین‌طور زن‌ها، خیلی بی‌کار و ساده،‌ می‌نشینند و تاریخ دقیق کاری که کرده‌اند را با جزئیات کامل و با خیالی راحت شرح می‌دهند.
چرا؟