برادرم می‌گوید آدم تو شهر بزرگ‌تر، باهوش‌تر بار می‌آید. می‌گوید مثلا یک تهرانی، اگر مشهد بزرگ می‌شد، خنگ‌تر می‌بود. یا یک مشهدی، اگر بابل زندگی می‌کرد، خنگ‌تر از اینی می‌بود که الان هست. می‌گوید این نظر یکی از روانشناسای مدرن است که می‌گوید هرچقد شهری که آدم توش زندگی می‌کند بزرگ‌تر و پیچیده‌تر باشد، ضریب هوشی آدم بیشتر می‌شود. مثالی هم که می‌زند قابل قبول است. می‌گوید یادت هست ما سمپادی‌های شهرستانی نسبت به بچه‌های سمپاد تهران چقدر احساس ضعف می‌کردیم؟
از بعد زیست‌شناختی هم که بخواهی نگاه کنی، به نظر درست است همچین حرفی. بخشی از توانایی هوشی آدم ارثی است و بخش دیگری اکتسابی و وابسته به شیوه‌ی زیست آدمی.
اگر این حرف داداشم، یا آن روانشناسه که من الان اسمش را نمی‌دانم را بپذیرم، باید همین فردا پاشم و بروم تهران زندگی کنم. و اصلا از آن مهم‌تر، بروم پاریس مثلا. هی بروم شهر بزرگ‌تر و زندگی‌های پیچیده‌تر را تجربه کنم. ولی متاسفانه نمی‌شود. آن‌قدر درگیر مسائل اقتصادی شده‌ام که احتمالا هرگز نتوانم از این شهری که توش هستم جم بخورم. اگر بخواهم بیایم تهران، نمی‌توانم داروخانه تاسیس کنم و باید بروم برای شرکتی چیزی کار کنم و به یک حقوق متوسطی تا آخر عمر قانع باشم. درحالی که اگر مشهد بمانم، اوضاع قطعا بهتر خواهد بود.
خلاصه که این نظریه‌ فعلا فقط لجم را در آورده.