این یادداشت من در شماره تیرماه تجربه به چاپ رسیده.

هیچ

 

نگاهی به آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش نوشته مجتبا هوشیار محبوب

 

برای پشت سر گذاشتن پوچی باید در آن فرو رفت.
اوژن یونسکو

 

1) ابزورد از جمله مفاهیمی‌ست که  در فضای اضطراب زده‌ی پس از جنگ جهانی دوم و به مرور شکل گرفت. آتش، کوره‌های آدم سوزی و آشوویتس، متافیزیک و کلیسا و اساسا ه‌رآنچه که سخت و استوار به نظر می‌رسید را، دود کرد و به هوا فرستاد. آلبر کامو،  با نوشتن افسانه‌ی سیزیف، و نمایش‌نامه نویسان بزرگی مثل ساموئل بکت و اوژن یونسکو هم با استفاده از تناقض آشکار میان آن چه که روی صحنه اتفاق می‌افتد و دیالوگ‌ها و البته خیلی چیزهای دیگر، پوچی مفاهیم را به نمایش گذاشتند تا به زندگی فاقد حقیقت و معنویت و بورژوازی و اضطراب به وجود آمده در فضای پسا جنگ، بتازند.
2) آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش نام داستان بلندی‌ست از مجتبا هوشیار محبوب که به تازگی از سوی انتشارات روزگار منتشر شده. این داستان بلند با نقل قولی از هکتور رپرتور
آغاز می‌شود : « هرگز خود را جدی نگیرید که یقین بدانید این همان لحظه‌ی تباهی‌ست. » خوشبختانه این داستان بلند، تا به انتها به پند خویش پابند مانده و هیچ‌یک از شخصیت‌ها یا حتا لحظه‌های زندگی را جدی نمی‌گیرد. اگرچه در لحظه‌هایی به رگه‌هایی از نقد اجتماعی و خانواده‌های متزلزل و روابط از هم گسیخته و ویران، نزدیک می‌شود، اما خود نویسنده هم به خوبی این موضوع را درک می‌کند که هرگز به دنبال ساخت چنین فضایی نبوده. آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش، البته اگر بتوان آن را در دسته‌ی خاصی چپاند، در زمره‌ی داستان‌های ابزورد قرار می‌گیرد. داستانی که در تلاش است از معنا تا حد امکان بگریزد تا با استفاده از تجربه‌گرایی افراطی، زندگی را هرچه بیشتر از مفهوم، تهی کند. دیالوگ‌هایی که در پاسخ هم نیستند، تداعی معناهایی که بی‌معنا به نظر می‌رسند، بازی با کلماتی که هیچ توجیه یا کارکرد روایی ندارند و... همه و همه در کنار هم قرار می‌گیرند تا داستانی ابزورد بسازند: « شاید همین طور کشکی کشکی خیال کنید که در این کتاب کوچک‌ترین اثری از زندگی نمی‌توان یافت. می‌خواهم بگویم: بله. یقینن همینطور است.»
3) مارتین اسلین در کتاب نمایش ابزورد می‌نویسد: « ابزورد به معنی فقدان هارمونی در خرد یا مالکیت است و در فرهنگ لغات به معانی بی‌تناسبی، بی‌خردی، بی‌منطقی و پوچی است.».شخصیت‌های این نوع تئاتر غالبا هدف یا میلی را بر اساس انگیزه‌های روانی دنبال نمی کنند. دیالوگ‌ها فاقد معنا و گاه احمقانه به نظر می‌رسد و واژه‌ی خاصی بی‌دلیل بارها و بارها تکرار می‌شود. پیرنگ انگار داستانی را بازگو نمی‌کند. اساسا براساس طرحی روشن و کاملا دقیق یا شخصیت پردازی موشکافانه و پرجزئیات جلو نمی رود. گاهی حتا این تصور پیش می‌آید که داستانی وجود ندارد و اتفاق خاصی هم روی صحنه قرار نیست بیافتد و بازیگران بی‌هدف و فی‌البداهه جمله‌هایی بی‌ربط را پشت سر هم ردیف می‌کنند. البته، تمام این‌ها تناقضی آشکار را در ماهیت این شکل از نمایش رقم می‌زند. چرا که این نوع تئاتر به این منظور شکل گرفته بود تا بتواند فضای پر از وهم و یاس بعد از جنگ و جامعه‌ی روز به روز مادی و مدرن‌تر شده‌ی غربی را به نمایش بگذارد. با نمایش پوچی بورژوازی غربی، سعی داشت بیننده را از انفعال خارج کند. این تلاش نتوانست خیلی موفق باشد.  در واقع، نمی‌توانست برای مضمونی که سرچشمهی آن بود قدم بردارد. چرا که ذاتش بی مضمونی بود و قرار هم نبود که فراتر از آن برود.

4) آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش بسیاری از خصوصیات نمایش ابزورد را دارد. در گفتگو‌ها واژه‌ای گاه بارها و بارها تکرار می‌شود. شخصیت پردازی پرجزئیات نیست و امیال و اعمال آن‌ها بر اساس انگیره‌های خاص روانی شکل نمی‌گیرد. وهم و رویاپردازی جای خالی نقد اجتماعی و رئالیسم سیاه را پر می‌کند و از همه مهم‌تر، پیرنگ، انگاری داستان به خصوصی را بازگو نمی کند، روشن و واضح نیست و شروع و پایانی مشخص ندارد. گاه حتا این‌طور به نظر می‌رسد که بسیاری از صفحه‌های کتاب فی‌البداهه و براساس بازی با چند کلمه‌ی خاص و تکرار آن‌ها نوشته شده. 
فارغ از این که اساسا، فقدان، در
جامعه‌ای که  بیشتر سنتی است و هنوز نتوانسته به هیچ یک از شاخصه‌های دنیای مدرن دست پیدا کند، می‌تواند موضوعیت داشته باشد یا نه، آقای مازنی و... اثری درخور اعتناست. تجربه‌گرایی افراطی مجتبا هوشیار محبوب باعث شده تا فضایی متفاوت از ادبیات یکدست امروزمان خلق شود. فضایی که اگرچه، موضوعیت ندارد، ولی به شدت تازه است.