دوم شخص
- تنهایی، چاه است، داوود. هرچقدر که آب توش بریزی، پر نمی شود. تمام شدنی هم نیست، هرچقدر که سطل بیندازی، باز هم آب دارد برای بالا کشیدن. برای نوشیدن، برای دوش گرفتن، سرگرم شدن و لذت بردن از باد خنکی که پوست خیست را نوازش می کند. هروقت هم که آبش تمام شد، تشنه شدی و احساس کردی سطلت به تهش رسیده، بفهم که مردی.
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 19:20 توسط david
|