نمی‌دانم چرا، ولی همه‌ی ما همه چیزمان را زیادی ملی می‌بینیم. نمی‌فهمم چرا، نتوانستم کشفش کنم، اما من هم یکی از همین‌‌جور آدم‌ها هستم. آدم‌هایی که وقتی اسم اصغر فرهادی را می‌شنوند اشک توی چشم‌هایشان جمع می‌شود و باید بعضی از عضله‌ها را زیادی منقبض کنند تا اشک‌ها یک‌وقت پایین نریزد؛ به خصوص بعد از شنیدن نام بهترین فیلم خارجی گلدن گلاب.
نمی‌دانم.نمی‌فهمم. اما بعید می‌دانم مثلا مردم انگلستان چنین حسی داشته باشند. شاید به این‌خاطر است که این مردم تنها نماینده‌های واقعیشان، فرهادی‌هاست و تنها به همین واسطه‌ می‌توانند با مردم جهان در تماس باشند و به همین خاطر موفقیت آن‌ها را موفقیت خودشان، موفقیت واقعی خودشان می‌دانند.