روز های اندوه
۱- شب ممکن را بخوانید. من که این روز ها ایرانی خوانی می کنم این کتاب را انتخاب مناسبی حتی برای برترین رمان سال می دانم.
۲- از روزگار رفته حکایت ابراهیم گلستان دوست داشتنی است. فضاش من را یاد جلال می اندازد. بچه ای که چیز زیادی از اطرافش نمی فهمد اما انگار واقعه ی فکری مهمی در جریان است. مثل جشن فرخنده. با این حال زبان گلستان چیز دیگری است. خاص خودش است. نگاهش به همچنین. و صفحات ۴۰ تا ۵۰ که ناخودآگاه به خنده ام انداخت.
۳- یکی از نویسندگان محبوب من کازئو ایشی گورو است. وقتی یتیم بودیم را یک شاهکار می دانم بی برو برگرد. بازمانده ی روز هم مدت هاست که ذهنم را مشغول کرده و در کنار همه ی این ها داستان کوتاهی که همین چند روز پیش ازش خواندم و فهمیدم که این نویسنده در نوشتن هر نوع داستانی استاد است.( تسلی ناپذیر را گذاشته ام یک گوشه برای روز هایی که می دانم بدتر از امروز خواهند بود)
عنوان داستان شام خانوادگی است. شروع داستان ریتم مقاله واری دارد. انگار یک تکه از روزنامه را بریده و چسبانده آن جا و بعد نویسنده با پایان یافتن مقاله یواش یواش سرعتش را کم می کند تا جایی که بقیه ی داستان در طول یک شب و خوردن شام می گذرد.
حضور شخصیت های داستان و ریتم مهندسی شده است. شخصیت ها وقتی حضور دارند فضا را به نفع خودشان عوض می کنند با این حال وقتی هم که نیستند انگار حضورشان پررنگ تر و بودنشان مهم تر می شود.
شام خانوادگی از دو داستان تشکیل شده. داستان خانواده ی راوی و ماجرایی که برای دوست خانواده ی راوی اتفاق افتاده. این دو با اینکه ظاهرا به هم ربطی ندارند اما در کنار هم بودنشان در ایجاد تعلیق و عمق بخشیدن به داستان خیلی موثر است.